دکتر عبدالکریم بکار / ترجمه: ابوعامر
ما در این مورد با هم اختلاف نداریم که این دنیا، دنیای آزمایش به واسطهٔ نیرو و ضعف و نیکی و بدی است، اما چیزی که معمولا در مورد آن اختلاف است پاسخ این سوال است: آیا احتمال موفق شدن ما در آزمایش با ثروت و قدرت بیشتر است یا در آزمایش با فقر و ضعف؟ تجربهٔ بشری در این مورد چه میگوید؟
اگر به نصوص شریعت و سخنان سلف بازگردیم خواهیم دید در آنها هم چیزهایی وجود دارد که به جنبههای مثبت توانمندی اشاره دارد و هم به جنبههای مثبت ضعف و مستمندی، و برخی از نصوص نیز در این باره حکم خاصی نداده و بلکه شرط قرار دادهاند، مانند این سخن رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که میفرماید: «چه نیک است مال صالح برای مرد صالح».
اینها نکاتی است سریع در این مورد:
۱- اگر به ادبیّاتی که از پیشینیان ما به ارث رسیده است نگاه کنیم خواهیم دید بزرگداشت ضعف و فقر و عزلت در آن بیشتر نمایان است. برای مثال نزد صوفیان ذکر و عزلت و سکوت و گرسنگی جزو مسائل اساسی در زندگی متقیان و برگزیدگان به شما میرفت، همچنانکه ادبیات حاکم در تربیت نیز تشویق بر سکون و منفیگرایی و زیر پا نهادن نفس بود و نه تشویق به پیشرفت و عملگرایی، که بر اثر این بیشتر مردم به تشابه و پایبندی به حد وسط میل نمودند. برای همین است که ما در بیشتر مراحل تاریخمان بدترین کار را انجام نمیدایم همچنانکه بهترین کار را هم نمیکردیم.
۲- ما هماکنون در دوران جهانیسازی قرار داریم؛ جهانیسازی وضعیتی است بینالمللی که شرایطی را برای قدرتمندان و ثروتمندان و آنانی که از آموزش مناسبتتری برخوردار بودهاند فراهم میسازد تا بتوانند در میان فقرا و بیسوادان و تنبلها و همهٔ کسانی که دارای شرایط سخت و مهارت پایین هستند، سرمایهگذاری نمایند و از آنها بهره ببرند. این به آن معنی است که ضعف، باعث میشود ضعیفان تبدیل به محلی برای نفوذ قدرتمندان شوند. حقیقت این است که «ضعف» همیشه در طول تاریخ قدرتمندان را به بهرهکشی از ضعیفان تشویق کرده است اما این وضعیت امروز غمانگیزتر از گذشته است؛ هنگامی که انسان در میان فقرا، فقیر باشد و در میان جاهلان جاهل باشد و یا در میان بینظمها بینظم باشد، تنها با نصف مشکل روبرو است اما اگر در میان ثروتمندان، دچار فقر باشد و یا در میان دانش آموختگان، جاهل باشد و یا در میان انسانهای منظم دچار بینظمی باشد در آن صورت با مشکل بزرگی روبرو خواهد بود، زیرا در این شرایط آنها همهٔ مشکلات خود را با بهره بردن از او حل خواهند کرد و این، تا هنگامی که قبول کردهایم در دنیای تنازع بقا زندگی میکنیم، چیز عجیبی نیست.
3- عرب از قدیم گفتهاند: «از کسی که در محاصره است خیری بر نمیآید» و این مثل مستقیما در مورد شخص ضعیف صادق است؛ زیرا ضعف آن اندازه مانع و حصار دور و بر صاحب خود قرار میدهد که به دیوارهایی که [در گذشته] شهرها را در بر میگرفت شبیه است؛ برای همین است که شخص ضعیف حس میکند دست و پایش بسته است و دچار عزلت است، و به سبب عدم همراهی با زمانهٔ خود و ناتوانی در تعامل با چالشهای پی در پی آن احساس بدی دارد. احساس انسان ضعیف که همهٔ افقها را در برابر خود بسته میبیند در زندگی و خوشبختی و موفقیت او همان تاثیری را میگذارد که دیوارهای شهر بر انسانهایی که در آن زندگی میکنند؛ زیرا محاصرهٔ روحی و احساسی به بنیهٔ عقلی و روانی انسان ضربه وارد میسازد و هنگامی که بنیهٔ انسان ضربه خورد همه چیز او به لرزه خواهد افتاد.
۴- مشکل انسان ضعیف آن است که معمولا خود را از حل مشکلات خود ناتوان میبیند، و این او را تبدیل به وبالی بر گردن جامعهاش میکند؛ زیرا این یکی از سنتهای خداوندی در آفریدههای اوست که اگر انسانی از ادارهٔ امور شخصیاش ناتوان شد خود او به یک مشکل اجتماعی تبدیل میشود و این چیزی است که ما در زندگی خیلی از انسانها مشاهده میکنیم.
۵- این را میتوان ملاحظه کرد که انسان معمولا به بخشش برای دیگران و یاری دادن آنان فکر نمیکند مگر هنگامی که خود از نظر نیرو و ثروت در وضعیت خوبی قرار داشته باشد و از جملهٔ سنتهای خداوندی در آفریدههایش این است که انسانهای ضعیف و فقیر و آنانی که هوش و استعدادی کمتر از متوسط دارند همیشه در انتظار یاری دیگران میمانند، و این قضیهٔ بسیار مهمی است؛ زیرا بسیاری از جوامع اسلامی جوامعی ضعیفند و برای همین است که در میان فرزندان این جامعهها کسانی که در انتظار یاری دیگرانند بیشتر از کسانی هستند که میتوانند این یاری را به آنان ارائه کنند و این یکی از عوامل ضعف فعالیتهای خیریه در میان ماست.
۶- این بسیار مهم است که بدانیم سبب اصلی ضعف افراد و ملتها سببی است درونی که حول دادههایی که زندگی شخصی و اجتماعی ما را تشکیل دادهاند شکل میگیرد و مشارکت دیگران در پیشرفت و یا پسرفت ما در همهٔ سطوح، تنها مشارکتی است حاشیهای و محدود، و این چیزی است که از این سخن خداوند متعال میتوان فهمید، آنجا که میفرماید:
{وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا} [آل عمران: ۱۲۰]
(و اگر صبر و تقوا پیشه سازید نیرنگ آنان هیچ زیانی به شما نخواهد رساند)
و همچنین این سخن خداوند متعال که میفرماید:
{ أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِکُمْ } [آل عمران: ۱۶۵]
(آیا هنگامی که [در جنگ احد] به شما مصیبتی رسید که [در جنگ بدر] خود دو برابر آن را [به دشمن] وارد ساختید گفتید که [این مصیبت] از کجا [به ما رسید؟] بگو: آن از خود شما بود)
سبب اصلی ضعف افراد به کمبود استعدادها و تواناییها بر نمیگردد، بلکه به ضعف اراده و آشفتگی نگاه ما به خود و به محیطمان مربوط است. اما در مورد ملتها و موسسهها و هیئتها، مشکل اساسی در کمبود بودجه و امکانات نیست و بلکه در سوء اداره و فسادی است که در استخوانِ این موسسهها ریشه دوانده است.
با ارادهٔ پولادین و نگاهی واضح، و پاکی و شفافیت و نوآوری در ادارهٔ امکاناتی که در دست است، ضعیفان قدرتمند میشوند و مردم از یک وضعیت به وضعیتی دیگر منتقل خواهند شد.